مسیر نوشتار چهار سطح از عوامل توسعهنیافتگی ایران
مقدمه و شرح مسئله:
از دوره قاجار این پرسش برای ایرانیان بوجود آمد که راه پیشرفت و توسعه و رسیدن به مملکتی مترقی چیست؟ و با طرح این پرسش نحوه دیگری از زیستن برای ما ایرانیان پدیدار گشت. در همین راستا مهمترین لحظه تاریخی برای ما ایرانیان در مورد آگاهی به مسئله توسعه، به جنگهای ایران و روسیه و پرسش معروف عباس میرزا از کاردار فرانسه برمیگردد. از همین جا است که حفره توسعه در برابر غرب، خود را به صورت برجستهتری در تاریخ ما نمایان می سازد. اگر بپذیریم مسائل توسعه ریشه در تاریخ انباشته شده ما دارد، بهتر است آن را در سنت و در عالمِ ایرانی خویش جستجو کنیم، تا بهتر بتوانیم مسائل توسعه ایران را دریابیم و پیامد عالمداشتن سبب میشود تا آدمی امکاناتش را برای مقولات مختلف از جمله توسعه، طرحافکنی کند. به بیانی دیگر داوری و ارزیابی از شرایط توسعهیافتگی در زمینههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جوامع مختلف، این سوال را برای ما بوجود آورد که ایده توسعه چرا و چگونه برای ما ایرانیان مهم قلمداد شد؟ از چه دورهای و چه روندی، توسعه به موضوعی اساسی برای نخبگان، حاکمیت و توده مردم تبدیل شد؟ درک ما از توسعه در چه شرایطی شکل گرفت و به تعبیر فوکویی چه نیرو- نسبتهایی در این میان تاثیر گذار بودهاند؟ چه مواردی را باید در نظر بگیریم و چه سطوحی از عوامل مختلف توسعه را مورد بررسی قرار دهیم؟ آیا باید عوامل پایهای مانند پهناوری اقلیم و نیمه خشک بودن آن، عوامل انسانشناسی مثل تکثر اقوام، زبان و فرهنگ، غلبه عقل شهودی بر عقل منطقی و تحلیلی، یا عوامل رفتارِ اجتماعی مانند ترجیح منافع فردی و قبیلهای بر منافع جمعی ویا عوامل رفتار اقتصادی و سیاسی را بررسی کنیم؟ یا می بایست به صرف خلقیات ایرانی و افراد در فرایند توسعه اهمیت دهیم؟ و… . به نظر همه این موارد جنبههای مهمی از مسائل توسعه ایران هستند، اما وقتی از مسائل توسعه ایران سخن به میان می آید به نظر باید از اندرکنش پیچیده این مولفهها را در طی ادوار تاریخمان به نحوی توامان و شبکه مفاهیم سخن بگوییم.
توسعهنیافتگی ایران از منظر دانشوران توسعه:
باری علل توسعهنیافتگی ایران دلایل متعددی دارد که پژوهشگرانی ایرانی بدان پرداختهاند. سید جواد طباطبایی زوال اندیشه سیاسی در ایران را عامل توسعه نیافتگی میداند و دلایل زوال و انحطاط ایران را در دل تحولات تاریخی و اجتماعی جستجو میکرد. وی معتقد بود در آغاز، مکتب فکری ما ایرانیان براساس عقل بود اما به تدریج و با تسلط ترکان و مغولان و ترکیب عقلانیت با شریعت و صوفیگری، عقلانیت به سمت زوال میل کرد. مصطفی ملکیان با ایده تغییر از درون، اصالت را به فرهنگ میدهد و معتقد است که باید درون آدمی عوض شود وگرنه تغییر بیرونی نتیجه چندانی ندارد و هزاران بار تغییر رژیم، کورهراه رفتن در مسیر توسعه کشور است. کاظم علمداری عامل عقبماندگی را در نبود فئودالیسم میداند و معتقد است که آنچه تمدن معاصر غرب را ایجاد کرد، شیوه تولید سرمایهداری بود که در متن زندگی ایرانی غائب است. سریعالقلم نیز معتقد است که توسعهیافتگی به تفاهم سه قشر بستگی دارد: صاحبان ثروت، صاحبان قدرت و صاحبان فکر. وی به اجماع نخبگان برای توسعه تاکید دارد و معتقد است که نخبگان پراکنده نمیتوانند جامعهای منسجم ایجاد کنند. حسین بشیریه معتقد است که ساختار قدرت سیاسی و شکاف و چندپارگیهای اجتماعی و فرهنگی در ایران به عنوان موانع توسعه سیاسی است. به نظر وی تکوین ساخت دولت مطلقه مدرن همراه با گسترش چندپارگیهای اجتماعی و فرهنگی و نیز تداوم و تقویت فرهنگ سیاسی پدرسالارانه یا فرهنگ تابعیت و آمریت، از موانع اصلی توسعه سیاسی در ایران است. همایون کاتوزیان میگوید که در مقایسه با غرب که جوامع بلندمدت هستند، پارامترهایی در آنان هست که در ایران نیست. وی از قانون و طبقه مستقل از شاه نام میبرد که همین خصلتها سبب میشوند که آنان بتوانند بر شاه اعمال نفوذ کنند. وی میگوید در قیاس با جوامع غربی سه خصلت جوامع کوتاه مدت به شرح زیر است: چالش انباشت سرمایه، بیاعتبار بودن مال و جان همه مردم مثل بازرگانان، تولیدکنندگان و در نتیجه عدم تمایل به تولید و پسانداز، نبود قواعد سیاسی مشخص برای به دست گرفتن قدرت.که این موارد عملا شروط توسعه را مخدوش کردهاند. رضاقلی علت اصلی را در نخبهکشی، ساختار استبدادی و بافت جامعه ایران دید که در آن نخبگان به توفیق دست پیدا نمیکنند. وی معتقد است مردم هم علاوه بر ساختار مستبد ِدربار و شاه در قتل بزرگانی مثل قائممقام، امیرکبیر و دکتر مصدق مقصر هستند و ایرانیان با حرکات سازنده رهبران بزرگشان سرناسازگاری داشتند. آبراهامیان مینویسد: تقابل سنت و مدرنیته در جوامعی مثل ما سبب شده که ما شکل ناقصی از توسعه را در برههای از زمان و آن هم در بعد اقتصادی (دوران پهلوی دوم و به طور خاص از سال 46 و ابتدای سالهای 50 شمسی) و نه ابعاد دیگر تجربه کنیم ولی به علت عدم توازن توسعه و بحرانهای ناشی از این فقدان توازن، سبب گشت چنین رویکردی به توسعه ناکام مانده و به کلی از بین برود. محسن رنانی در گفتگوهای توسعه خود و با بیان ایده رویای جمعی معتقد است تنها جامعهای توسعه مییابد که رویا داشته باشد. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک و انرژی و امید مشترک و هر جامعهای به رویای جمعی معنابخش نیاز دارد و تنها یک رویای وحدتبخش وجود دارد که وحدتآفرین است و همه انرژیهای جمعی را به سوی یک نقطه متمرکز هدایت میکند که وی به چنین رویایی، رویای ملی میگوید. رضا داوری اردکانی در کتاب نقد تجدد و درد توسعه نیافتگی به این موضوع اشاره دارد که ما ایرانیان خرد توسعه نداریم، یعنی بیمسئله هستیم. پرسش واقعی نداریم و بیشتر دچار هیاهو هستیم. پرسش که نباشد افراد جامعه علم را هم بیاموزند در جای مناسب خود به کار نمیگیرند. داوری میگوید جهان توسعه نیافته اتفاقا دانشگاه و سازمانها را دارد، با این تفاوت که آنها در جای خود نیستند. صادق زیباکلام معتقد است که ما در علوم ابزارساز و تکنولوژیک نتوانستیم موفق شویم و این مسئله نیز سبب عدم توسعه ایران شده است. او به عدم حاکمیت قانون و فقدان گروههای اجتماعی- اقتصادی مستقل از دولت در سیر انحطاط ایران نیز اشاره دارد. او به نظام ایلی ایران، به عدم پراکندگی اجتماعات و تمرکز قدرت در دست حکومت که این معضل هم به داستان آب برمیگردد، اشاره میکند، که این موارد باعث توسعه نیافتگی ایران شده است. موضوع دیگر قداست حکومت است که نه تنها سبب حاکمیت بر آب و زمین که سبب حاکمیت بر جان و مال و ناموس میشد. به عبارت دیگر اختیار همه چیز در دست حکومت است. زیباکلام معتقد است که تاریخ ایران غرق در غارت و ستم است، مخصوصا حمله مغول و این حملات خودش را در بلند مدت نشان داده است. لشکربلوکی معتقد است مشکل ایرانیان در سه لایه خلقیات، نهادها و حکمرانی است و نظام حکمرانی در اینجا معلول است. تجویز وی مفهوم نیلوفر آبی و حکمرانی شبکهای است.
فاضلی معتقد است باید تئوری توسعه را یاد بگیریم و همین بخش نرم، خیلی سخت است و دولت ما در بخش سیاستگذاری ضعیف است. باید کار نرمافزاری کرد یعنی به اندیشه نو ( فلسفه، سیاست، علوم اجتماعی و مدیریت) و مهارت جدید یعنی مذاکره و گفتوگو و هماهنگی و قابلیتسازی نیاز داریم. یعنی باید از دولت ساختوساز مهاجرت کنیم به دولت سازوکاری. وی میگوید که وقتی بروکراسی هم فاسد شد، ایدئولوژی هم کار نمیکند و ترکیب بیاعتمادی و عدمشفافیت ظرفیت بهبود را از حکومت میگیرد. فاضلی معتقد است که تا وقتی نتوانیم:
- اقتصاد کشور را اصلاح کنیم و بخش خصوصی خوبی داشته باشیم
- نظام بودجهریزی کشور را اصلاح نکنیم
- اصلاحات در آموزش و پرورش انجام نشود و بازنگری اساسی در آموزش عالی نداشته باشیم.
- تشکلهای سیاسی قدرت پیدا نکنند و احزاب قدرت پیدا نکنند و رسانه آزاد وجود نداشته باشد.
- سرمایهگذاری خارجی وجود نداشته باشد و تنشزدایی در سیاست خارجی نباشد.
حرف زدن از توسعه بسان آن است که ما بخواهیم فیل توسعه را سوار پراید حکمرانی ایرانی کنیم، و این کار شدنی نیست.
باری همانگونه که در بالا بیان شد، اکثرا این دانشوران توسعه، به عوامل متعددی پرداختهاند که برخی از نمونههای آن به شرح زیر است:
جغرافیا و اقلیم نیمهخشک دروغگویی، ترجیح منافع فردی و قبیلهای بر منافع جمعی، تنبلی و نداشتن فرهنگ کار، غلبه گفتمان ستیز بر گفتمان وفاق، حافظه کوتاهمدت و بیجنبگی ایرانیان، غلبه عقل عاطفی بر عقل منطقی و تحلیلی،تحقیر دنیا توسط مادیگرایان و معنویگرایان(غلبه صوفیگری)، اوتیسم فرهنگی(درخودماندگی)، خرافهگرایی، جزماندیشی، ضعف در مالکیت خصوصی، ضعف حاکمیت قانون، تکثر اقوام، زبان و فرهنگ، تاریخ و تمدن طولانی، ضعف در جامعه مدنی، دشمنیهای وسیع درونی و بیرونی، اقتدارگرایی، استبداد نفت و دولت رانتیر، عدم همگرایی اهداف بین مردم، نخبگان و حاکمیت، شبه مدرنیسم، حاکمیت دوگانه، کاهش اعتماد سیاسی، عدم حاکمیت قانون، جامعه تودهای در برابر حاکمیت متورم و یکپارچه، عدم انباشت سرمایه، ضعف در بازرگانی و تجارت، سرمایهگذاری درطرحهای پرهزینه و کم بازده، غلبه سبک زندگی ایلاتی بر سبک زندگی شهری، ضعف در توسعه علوم تجربی و ریاضی، ضعف در توسعه علوم انسانی، شعاع اعتماد عمومی محدود، گسست اجتماعی، ضعف درآموزش و تعلیم، نقش متناقضنمای طنز در جامعه(تحمل/کنارآمدن با مصائب)، انباشتی از شکستها و ایجاد تروماهای روانشناختی، سادهسازی بیش از حد امور، ایدهآلگرایی، فقدان شایستهسالاری، استعمار. اما نگارنده دیدگاه خاص خود را دارد که در مکتوبی دیگری به طور مفصل با جزییات تشریح شده که در اینجا برای دوری از تفصیل، تنها به خلاصه آن اشاره میشود. صاحب این قلم در این سلسله نوشتارها برآنست که مسائل توسعه ایران را در چندین عامل مهم و شبکه مفهومی و بر اساس شواهد و قرائن تاریخی، عقلی و تجربیِ تعیینکننده، مفصلبندی کند.
روششناسی مقاله
نگارنده برا فهم عوامل توسعهنیافتگی ایران در بخش روش، از روش دیرینهشناسی فوکو برای تبیین نظر خود استفاده کرده است و به لحاظ معرفتشناسی از دیدگاه انسجامگرایی در برابر تئوری تطابق بهره برده است.
خصلتهای خوب و توسعهساز ایرانیان
قبل از بیان بحث چهار سطح از عوامل توسعهنیافتگی لازم میآید که این نکته بیان شود که ایرانیان در بسیاری از مکتوبات از جمله نوشتههای سفرنامهنویسان بسان ادوارد براون و جمالزاده دارای خصلتهای مثبتی مثل نجابت، مهماننوازی، خوشمشربی، منعطفبودن، هوشمندی، خوشگفتار بودن، شهامت، مهربانی، ادب، بردباری، هنر، اهل محبت بودن میباشند. نگارنده خود در سفری که سالها پیش به غرب ایران داشته بود خصلت مهماننوازی این خطه از ایران را به چشم دید. اینکه چگونه مردی سنندجی بدون اینکه من و 15نفر خانوادهام را بشناسد که همگی در یک اتوبوس گردشگری بودیم و بدون آنکه از تمکن مالی خاصی برخوردار باشد، خانه خود را در اختیار ما گذاشت چراکه متوجه شده بود ما جایی برای اسکان شب نیافتهایم. من چنین سطحی از مهماننوازی را در هیچ نقطهای دیگر از این دنیا در سفرهای خارج از کشورم مشاهده نکردهام.
چهار سطح از عوامل توسعهنیافتگی ایران
صاحب این قلم در این سلسله نوشتارها برآنست که مسائل توسعه ایران را در چندین عامل مسلط و بر اساس شواهد و قرائن تاریخی، عقلی و تجربیِ تعیینکننده، و نیز در چهار سطح طبقهبندی نماید:
چهار سطح از عوامل توسعهنیافتگی ایران
پیشنیازهای توسعهیافتگی ایران:
توسعه همه جانبه ایران نیازمند نگاهی نو به ظرفیتهای ملی، مشارکت واقعی مردم و سیاستگذاریهای هوشمندانه است. با توجه به چالشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زیستمحیطی، باید یک نگاه کلی و همه چانبه را آماده را مفصلبندی کرد. این بخش تلاش دارد تا مجموعهای از پیشنهادهایی که حاکمیت و جامعه باید بصورت توامان مدنظر قرار دهند را برای حرکت بهسوی ایرانی آبادتر و انسانیتر ارائه میدهد. البته که وظیفه حاکمیت در این مورد پررنگتر است. ذکر این نکته لازم است که در مورد چنین موضوع مهمی باید پژوهشی اساسی انجام گیرد و نگارنده فقط بعنوان یک طرح بحث چنین مطلبی را بیان کرده است.
پیشدرآمدی بر رفع موانع روانشناختی توسعهنیافتگی جامعه ایران:
در این بخش موارد زیر به صورت پیشنهادی اولیه برای جامعه ارائه میگردد تا در مکتوبات بعدی تدقیق گردد. بیان این نکته هم قابل ذکر است که دیرینهشناسی و مدلسازی رفتار انسان ایرانی در حوزه منابع انسانی و مقایسه آن با کشورهای پیشرفته کاری پس مهم و ارزشمند است که این مهم برای موارد پیشنهادی کمکرسان خواهد بود. البته نگارنده خود واقف است که این بخش نیاز به پژوهشی بنیادین دارد و این قسمت جز بدنه اصلی مقاله محسوب نمیشود و فقط به عنوان باب بگشا برای بحث در مکتوبات بعدی بیان شده است.
- تقویت عقل محاسبهگر و عملگرا و کنترل عواطف و احساسات
حوزههای علمی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اخلاقی عقل ابزاری و محاسبهگر به ویژه با رویکرد علمی و واقعبینی همراه با کمی چاشنی خوشبینی ملاک عمل و رفتارمان باشد.
- پرهیز از دروغ و ترویج راستگویی و صداقت
دروغ جز آن اموری است که خرد را خوار میکند و آرام آرام سبب سقوط آدمی خواهد شد. اما از دیگر سو صداقت و راستگویی از زمانهای دور به مثابه ارزشهای اخلاقی اساسی در میان جوامع مطرح بوده و این اصول نه تنها در روابط بینفردی، بل در ساختارهای اجتماعی و توسعه کشورها نقشی اساسی ایفا کرده است.
- صلحدوستی و تساهل و گریز از ستیز (چه با هموطنان و چه با کشورها)؛
صلح با خود و دیگران یک ارزش بنیادی است و صلح پایدار بدون قدرت امکانپذیر نیست، البته تکامل داروینیستی انسان به ما میگوید این ستیز در نوع انسان موجود، بر اساس تنازع بقا و طبعیت خودخواه، هیچگاه از بین نمیرود بل باید آن را با قوه عقلانیت و ابزارهایی مثل اخلاق، قانون و نوعدوستی مهار و کنترل نمود.
- دیگرخواهی و نوعدوستی و توجه به ارزشهای جمعی و ملی:
نوعدوستی به معنای توجه به رفاه دیگری و تلاش برای بهبود وضعیت آنان است. نوعدوستی شامل رفتارهایی مانند همکاری، همدلی، ایثار و انفاق است که انسانها را به سوی تعاملات مثبت و سازنده با یکدیگر سوق میدهد. نوعدوستی به عنوان یک ارزش اجتماعی میتواند زمینهساز ایجاد همبستگی اجتماعی در جوامع باشد.
- تقویت ارتباط دوسویه انسانی در جوامع و قومیتهای ایرانی و ارتباط با دیگر ملل
اوتیسم فرهنگی که جامعه ما به خاطر سیطره دشمنان مبتلا به آن در طی ادوار تاریخ خود بوده است، در ما عدم ارتبط بین اقوام را ریشدار کرده است. هرچند ابهام و ایهام در ادبیات قدیم به ما کمک نمود تا حدی رندانه از آن عبور کنیم. به تعبیر مهندس سید محد بهشتی تنها قومی که چهار گروه دشمن بر او سیطره پیدا کرد و از بین نرفت ما ایرانیان بودیم و به احتمال زیاد اینکه کشور عزیز ما بعد از شهریور 1320 اشغال نشد این بود که ایرانیان به فهم بهتری از چیستی و کیستی سرزمین خود دارند. بنابراین در این مسیر باید تلاش کنیم تا یکرنگی و شفافیت بهتری پیدا کنیم تا بتوانیم با خود و با همسایگان خویش ارتباط بهتری بگیریم و گفتگو با پیشفرض مثبت را با یکدیگر و بین همه اقوام برقرار سازیم. به نظر در این راه میتوان از تجربه کشورهای چند قومیتی مثل امریکا و یا شهر دبی که توانست از ظرفیت همه نژادها برای مسیر توسعه خویش استفاده کند، بهره برد. البته پر واضح است که هر اقلیم نسخه منحصربهفرد خویش را برای شکوفایی نباید از نظر دور کند.
- زدودن احساسات منفی مثل کینهها و نفرتها با کمک رواندرمانگریِ اجتماعی
توسعه کشورها نیازمند همکاری جمعی و اعتماد است و وجود خشم، کینه و احساسات منفی نهادینهشده، سدی اساسی است و توسعه تنها از مسیر رشد اقتصادی نمیگذرد، بل در گرو سلامت روان و انسجام اجتماعی نیز هست. از این رو رواندرمانگری اجتماعی به مثابه یک راهکار میتواند ساختار روانی جامعه را بازسازی کرده، سرمایه اجتماعی را احیا و مسیر توسعه را تسهیل نماید. ما با بررسی نمونه جوامع موفق (مثل آفریقای جنوبی) میبینیم که فعالان صلح کوشش کردند با گفتوگوها و تعاملات جمعی و ثبت روایتهای درد، کینه را به فهم متقابل تبدیل کنند که حاصل آن شکلگیری بنیان اجتماعی توسعهپذیر و کاهش خشونتهای قومی بود. به نظر در راهکارهای پیادهسازی رواندرمانگری اجتماعی در ایران میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- استفاده از مشاوران اجتماعی در برنامهریزی شهری برای ارتقای سلامت روان شهری.
- استفاده از رسانههای عمومی برای تغییر روایتهای منفی به عنوان مثال ترویج همدلی به جای انتقام.
- ایجاد مراکز رواندرمانگری اجتماعی در دانشگاهها، مدارس، محلهها، زندانها.
نگارنده دیدگاه خاص خویش را در باب توسعه به طور مفصل با جزییات تشریح کرده است که در اینجا برای دوری از تفصیل، تنها به چکیده آن اشاره میشود. صاحب این قلم در این سلسله نوشتارها برآن است که مسائل توسعه ایران را در چندین عامل و بر اساس شواهد و قرائن تاریخی، عقلی و تجربیِ تعیینکننده، مفصلبندی کند.
نگارنده بر خود فرض میداند که درباره این مکتوب از اعضای پژوهشی که در تحقیق و گردآوری این مقاله به وی یاری رساندند قدردانی و تشکر نماید.
چرخه معیوب سرخوردگی در ایران قدیم : پیشزمینه توسعه نیافتگی ایران جدید
چرخه معیوب توسعه نیافتگی در ایران جدید
(در جهان صنعتی و دوران نفت)
دیدگاهها