جهانی که می‌شناسم...

هایدگر در کتاب هستی و زمان به مفهوم پرتاب‌شدگی و اینکه ما آدمیان نه به اختیار خود بل ناگه و ناخواسته به این عالم پرتاب شده‌ایم می‌پردازد. ما خود را در میان جهانی درک می‌کنیم که پیش از ما آغاز شده و پس از ما نیز ادامه خواهد داشت و ما بسان مسافرینِ عالم از این دو راهه منزل عبور می‌کنیم. اما این امکان را داریم که باوجود گریزناپذیر بودن برخی امور لایتغیر، طرحی نو دراندازیم و به این مهم هشیار باشیم که به تعبیر حافظ پیوندِ عمر بسته به مویی ا‌ست. وقتی آدمی به این واقعیت آگاه شود، می‌تواند بودن خویش را به اثر و نغمه‌ای خوش تبدیل کند و فرصت‌شمار ایام، قبل کوچیدن باشد. جهانی که می‌شناسم چنین ایماژی را برای من تداعی می‌کند شاید برای تقریب به ذهن، بسان یک کاروان‌سرا برای کوچیدن.

 اما کوچ از این سرا فقط ازدست‌دادن یک جا، چند مجاور و یک دنیا نیست شاید، نابود‌شدنِ ناگاه و ناگزیر نظم‌ها و نسبت‌های آشناست. کاروانسرا، آشنایی‌زدایی از جهان است و فهم این حقیقتِ سرشار از بصیرت که چیزهای این عالم، جای‌-گاه مخصوصی ندارند و به تعبیر مولانا باد تند است و چراغم ابتر(به جای چراغ تو بخوان عمر)، پس کاروانسرا، پایانِ سرا و آغاز مسیر است.
کاروان‌سرا بودن عالم، متر و معیاری به دست می‌دهد تا آدمی به خود بیاید که زندگی روزی ما را از خود می‌رهاند، بسان مادری که کودک بازیگوش خویش را ناگهان از وسط بازی بیرون می‌کشد.
باری ما آدمیان در این آمدن و سفر زندگی خاطره‌ای می‌سازیم، عشقی می‌ورزیم و حتی در لحظه‌هایی کوتاه اگر به تعبیر هایدگر نیوشای هستی باشیم، بختیار می‌شویم. همین زندگی فرصت شگفت تجربه را به ما بخشیده است؛ اما بی‌هیچ ضمانتی بر پایداری. زیستن در این فرصت عالم گرچه ناپایدار است اما با شکوه است؛ نه به‌خاطر ماندگار بودنش، بل به‌ سبب حقیقت ابن‌الوقت بودن ایامش و سپس بانگ بر می‌آید که: بربندید محمل‌ها.
باری جهد این دارم تا اینجا سرایی برای تاملات من باشد. جایی که در آن بتوان در مورد زندگی کردن در مقابل صرفا زنده بودن سخن گفت. برای زیستن باید در سطح فرد و جمع به توسعه رسید تا شکوفایی حاصل آید و ارمغان توسعه رفاه و احساس حال خوش است.

درباره رضا دژاگاه

من رضا دژاگاه فردی هستم با دغدغه توسعه و حال خوش برای ایران، در حوزه‌های اقتصادی در این دو دهه اخیر و زمینه فرهنگ از زمان دانش‌آموزی و به طور پررنگ‌تر از دوره لیسانس (دانشگاه شهید بهشتی) حضور دارم. با تحصیل در رشته‌های مهندسی و فلسفه، تلاش کرده‌ام نگاه تحلیلی و انسانی را با مهارت‌های فنی و اجرایی ترکیب کنم. باور دارم که پیشرفت کشور، نیازمند دیالکتیک اندیشه، فرهنگ و اقتصاد است و جهد این داشتم تا من رضا دژاگاه فعالیت‌هایم بر همین منوال شکل یابد.

 

باری جهد این دارم تا رضا دژاگاه مصداق این شعر حدیث عشق وطن کن به هر زبانی که تو دانی، باشد و دغدغه‌ام توسعه همه‌جانبه آن است. از مهندسی و فلسفه درس گرفتم، در اقتصاد کار می‌کنم و به فعالیت‌های فرهنگی دل‌بسته‌ام چون فرهنگ را زیربنا می‌دانم و تلاش این دارم تا در مجموعه خود همیشه با دانشگاه‌های برتر کشور رابطه بگیرم و این موضوع در بخش منابع انسانی شرکت بارز است که همکاران شرکت از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های مادر کشور هستند.
من رضا دژاگاه باوری عمیق به قدرت فرهنگ در توسعه دارم. پس از تحصیل در مهندسی، متوجه این مهم شدم که فلسفه نخ تسبیح در فرهنگ است به همین منظور وارد دانشگاه تربیت مدرس شدم و پس از آن مسیرم را میان اقتصاد و فرهنگ ابتنا کردم. دغدغه من ساختن ایرانی است که دانش، اقتصاد و فرهنگ در آن در خدمت تعالی و حال خوش انسان معاصر ایرانی باشند.
من رضا دژاگاه فعال اقتصادی با دیدگاه فلسفی و دغدغه‌های فرهنگی هستم. مهندسی به من مهارت ساختن داد و فلسفه به من چشم‌انداز بخشید و نقش نخ تسبیح برای من دارد. باور دارم تغییر، نیازمند اندیشه عمیق و عمل علی الدوام در مسیر است.
من رضا دژاگاه، به زیست‌جهانی تمایل دارم که میان جهان علوم دقیقه یعنی مهندسی و افق‌های باز علوم حکمی یعنی فلسفه حرکت می‌کند. به عنوان یک فعال اقتصادی در کشور فعالیت دارم، اما دل در گرو فرهنگ و دغدغه آینده ایران نیز دارم. تجربه تحصیل در مهندسی به من نظم و ساختار بخشید؛ فلسفه، افق دیدم را گشود؛ و فعالیت اقتصادی، من را با واقعیت‌های زمین زندگی روبرو کرد و جهد این دارم تا با آمیزش این افق‌ها افق جدید را فراهم آورم. باری من رضا دژاگاه، امروز رسالت خود را در پیوند این سه می‌بینم: عقلانیت فنی، تفکر فلسفی، و عمل اقتصادی برای توسعه ایران.
من رضا دژاگاه با مهندسی، ساختن را آموختم، با فلسفه، اندیشیدن و تفکر انتقادی، و با کار اقتصادی، تحقق‌بخشی امور. مسئله و دغدغه من توسعه ایران است، توسعه‌ای که بر ستون‌ها و شالوده‌های فرهنگ و عمل استوار باشد. من در این فضای رسانه‌ای که تلاش دارم تأملات خویش را با شما به اشتراک بگذارم، درباره مسیری که این فرهنگ، اقتصاد و عمل را به هم پیوند می‌دهد با شما در جاده گفتگو قدم خواهم زد.

آخرین مقالات

تاریخ:
3 اردیبهشت

از قرن 13 شمسی یعنی دوره قاجار  این پرسش برای ایرانیان بوجود آمد که راه پیشرفت و توسعه و رسیدن به مملکتی مترقی چیست؟ و با طرح این پرسش نحوه دیگری از زیستن برای ما ایرانیان پدیدار گشت.

تاریخ:
1 اردیبهشت

 

وقتی از مسائل توسعه ایران سخن به میان می آید به نظر باید از اندرکنش پیچیده این مولفه‌ها را در طی ادوار تاریخ‌مان به نحوی توامان و شبکه‌ مفاهیم سخن بگوییم.

تاریخ:
30 فروردین

در آخرین روز زمستان سال 1403 وارد توکیو شدم؛ کلان‌شهری 27 میلیون نفری که حتی از فراز بلندترین آسمان‌خراشش هم حدود و ثغورش پیدا نیست.